شاعر: محمد جواد آسمان

 

 

 


اگر سحر برسد ... وای اگر سحر برسد،
همین که قافله شام از سفر برسد،
همین که زینب، قصه به قصه مویه کند،
همین که طاقت ام البنین به سر برسد
بگو... چه بغضی یارای صبر خواهد داشت
که نشکند... که به داد غم بشر برسد...
...
چه آسمانی بی رعد و برق خواهد ماند
که یک دقیقه به فریاد چشم تر برسد؟
...دروغ گو باش ای فجر و در دروغ بمان
بمان و نگذار امروز این خبر برسد ...
بمان که روز، فراموشکارتر بشود
بمان که شاید این زهر دیرتر برسد ....
بمان و آن‌قدر این لحظه را ادامه بده
که وقت رجعت آن غایت از نظر برسد
...بیاید و علم انتقام سر بدهد...
...
بیاید و اجل انتظار سر برسد ...
...
چقدر مشتاقم زودتر سحر برسد
مگر به ریشه بت خانه‌‎ها تبر برسد...